
عشق سرکش منp4

.....
مرینت)داخل اتاقش رفت و پشت بندش یک اقای اگرست دیگه رفت تو اتاق و معلوم بود اقا ادرین عصبی و اقا فیلیکس خندونه و....
به کارم ادامه دادم که گوشی شخصیم زنگ خورد از کیفم بیرون اوردمش بدون نگاه به شماره ما بین شونه و گوشم قرار دادم کارم رو انجام دادم:بله؟!
شخص_مرینت دوپن چنگ؟!
صدای یک زن بود که محکم و پر تمسخر بود بی توجه به لحنش:بله...شما؟!
زن_من مامان ادرینم.....بخدا اگر بهش دپبتره نزدیک بشی.....فقط بهش نزدیک بشی به خاک سیاه مینشونمت....
در همون حین صدای دختر جوون تری به گوش رسید:دختره ه*ر*ز*ه ه.ر.ج.ا.ی.ی یه بار دیگه تو رو دور و ور شوهرم ببینماااا کاری میونم مرغای اسمون به حالت گریه کنن.....حله؟
رو صورتم احساس خیسی میکردم.....خیسی های گرمی که وقتی به لبم رسیدن شوریشون رو حس کردم....قطره هایی به نام اشک....اشک هام رو پاک کردم گوشی رو برداشتم تا از خودم دفاع کنم ولی با پیچیدن بوق اشغال قلبم فشرده شد....گوشی رو گذاشتم زمین با دستکال صورتم رو پاک کردم حیف که به این کار نیاز داشتم حیف....وگرنه یه لحظه هم اینجا نمیموندم.....
کلویی)با خشم به تلفن خیره شدم...
امیلی_عروس قشنگم من بجای تو سرم گیج رفت....بیا اینجا بشین دیگه....
کلویی_به من دستور نده...پسرت داره تو دوران نامزدی به من خیانت میکنه....خیانت در امانت کرد.....من اونو دوست داشتم و اون.....
حرفم با فریادش نصفه موند:کلویی...
با ترس برگشتم سمتش که با دیدنش زهرم ترکید....
با عصبانیت اومد سمتم و در صدم ثانیه طرف راست صورتم سوزشی وصف ناپذیر گرفت....
دستم رو گوشه قرمز شدم گذاشتم که با دادش بغضم شکست:واقعا چی فک کردی؟!فک کردی یه پسر تازه به بلوغ رسیده ام که تا یه دختز میبینه وا میده؟!واقعا یع همچی فکری درباره من کردی؟اخه احمق اگر اینطور بود که تو این یک سال شکمت اومده بود بالا و ولت کرده بودم.....چی فک مردی درباره من؟!فک کردی همه مثل تو و اون داداشتن؟نخیر جونم همچین نیس...اون دختر مث تو.نیس که خودشو در اختیار همه قرار بده و من مث داداشت نیسم تا یه دختر ببینم وا بدم...حله؟!
سرمو بات با ترسو گریه تکون دادم که از پله ها رفت بالا....